های در آهنگ Gasoline میگوید:
«تو هم مثل من دیوونهای؟
مثل من درد میکشی؟
مثل من وقتی توی قطار هستی، مردم دربارهت پچپچ میکنن؟»
به نظرم باید این را هم اضافه میکرد که:
«تو هم اون مثلا دوستات بهت زنگ نمیزنن که بیا بیرون ببینمت؟»
خستهام از تنهایی. خستهام از این آدمهای به ظاهر دوست که دور خودم جمع کردهام. خستهام از این که همیشه من باید سراغشان را بگیرم. خستهام از این که آدمها همیشه کار دارند و وقت ندارند. حتی از بهانههایشان هم خستهام.
احتمالا این کهنالگوی «یتیم»ـم هست که پر زنگ شده و شروع کردهام به نالیدن.
بله بله، میدانم که آدم باید بپذیرد که در دنیا تنهاست، باید بتواند که با تنهایی کنار بیاید، باید بتواند کارهایش را به تنهایی انجام دهد، باید تنهایی هم به او خوش بگذرد و این حرفها. من همهی این کارها را انجام میدهم اما آدم بدون معاشرت که نمیتواند زنده بماند.
درباره این سایت