بدندرد. آبریزش بینی. خستگی. کرخت بودن. سستی. بیانگیزگی. پس از برگشتن از تبریز با اینها دست و پنجه نرم کردم. حتی میل نداشتم که برای خودم غذا بپزم. چند روزیست که از خانه بیرون نرفتهام. قرص الدی کار خودش را کرده. بعد از شنیدن خبر گران شدن بنزین دچار فروپاشی روانی شدم. امروز کمی نقاشی کشیدم و نشستم پای تماشای سریال. بعد از ظهر خوابیدم. وقتی که بیدار شدم اینترنتم قطع بود. هنوز وایفای نگرفتهام و چه کسی میداند که اینترنت گوشی چه زمانی وصل خواهد شد؟! دیروز برایم شبیه آن زمانهایی بود که برف میبارید و برق قطع میشد! میخواستم ظرف بشورم و حس میکردم آب نداریم! میخواستم غذا گرم کنم و حس میکردم فندک گاز روشن نمیشود! در واقع فقط اینترنت قطع بود و این یعنی قطع شدن ارتباط مدرن ما با دنیا. عجیب است که نیاز من به اینترنت با نیازم به آب و غذا همسطح شده! نمیدانم این پست را چه زمانی میخوانید ولی امیدوارم. فقط امیدوارم!
بیدار بودن من در این ساعت از شبانهروز عجیب است. روز خوابیدم و حالا خوابم نمیبرد. از روی تخت بلند شدم و شروع کردم به شستن ظرفها. یک کاسه عدسی هم خوردم. کامنتهایتان را هم فردا جواب خواهم داد. از کل اینترنت فقط به وبلاگ دسترسی دارم.
درباره این سایت