چند روزیست که پیام داده و من حتی پیامش را نگاه هم نکردهام. «چطوری؟ ^_^» فرستادنهایش حالم را به هم میزند. یک بار برایم نوشته بود «دوستم چطوره؟» دوست؟! دوست؟؟!! من اگر برایت یک دوست بودم که با من همبستر نمیشدی و یک روز درمیان حالم را نمیپرسیدی!! مشکلت این است که بلد نیستی حرف بزنی! در عوض داری دست و پا میزنی و مرا کلافه میکنی! دو بار استوری گذاشتم با این محتوا که کارِ خانه سخت است. یک روز پرسید چه خبرها دارم و چه کارها میکنم؟ آن روز خسته بودم و بدنم گرفته بود. دغدغهی رسیدن به کارهایم را داشتم. در جوابش گفتم که خوبم و چرا این کارهای خانه تمام نمیشود؟! گفت «چقدر غر میزنی!!» لبخندم خشک شد. بغض کردم. پروردگارا! یک آدم تا چه اندازه میتواند نفهم باشد؟! بله عالیس جان! وقتی کسی بلد نیست صحبت کند قطعا آداب و نحوهی معاشرت با دیگران را هم نمیداند! همان لحظه از چشمهایم افتاد. برایش توضیح دادم که حرفش ناراحتم کرده. ولی همچنان اصرار داشت که «اتفاقا من درکت کردم! ولی بعدش نظر خودم رو گفتم!» گفتم که به او اعتماد کردم و احساسم را با او در میان گذاشتم. ولی معتقد بود که به اعتماد من خیانت نکرده و نمیدانسته که من قصد «درد دل کردن» دارم و تصورش این بوده که صرفا میخواهیم «حرف» بزنیم!!! شما مرز تباهی را ببینید!؟ از الفبای روابط انسانی این است که همدیگر را درک کنیم و فرصت حرف زدن بدهیم به هم. ولی این آقا فرق جلسهی نقد فیلم و صحبت کردن با پارتنرش را نمیداند! از همین رو پایش را کرده بود داخل یک کفش که «زندگی مجردی به این خوبی! من از روز اولش تا روز آخرش بهم خوش گذشت! اینکه تو غر میزنی شبیه اینه که یه میلیاردر بیاد بگه وای من خسته شدم از بس پول دارم!» از او قطع امید کردم. هر بار که پیشنهاد داد همدیگر را ببینیم رد کردم. از آدمهایی که بلد نیستند احساساتشان را به زبان بیاورند خوشم نمیآید. آدمهایی که خیال میکنند باید زیپ دهانشان بسته باشد و از خودشان و زندگیشان چیزی بروز نمیدهند در نظرم خستهکننده میآیند. اینها کودکانی هستند در کالبد آدمهای بزرگسال. دیروز در جواب یکی از استوریهایم که دربارهی ورزش بود نوشت
- «واقعا؟»
+ «وقتی دارم توضیح میدم یعنی واقعیه دیگه!»
- «چرا اعصاب نداری؟»
ببخشید، یادم رفته بود که خشم یک احساس مردانه است و فقط مردها هستند که حق دارند آن را بروز دهند! زن باید فقط لبخند بزند!!! وگرنه بیاعصاب و «» مورد خطاب قرار میگیرد!
پ.ن: ددومین پست امروز. قبلی؛ دوشنبهی پر ماجرا
درباره این سایت