به گوشی‌ام زل زده‌ام و های‌های گریه می‌کنم. امروز تولد تنها برادرم است. 19 ساله شده و آخرین سالی‌ست که نوجوان است. دلم برایش تنگ شده. دیروز دیدمش. از آن دلتنگی‌هایی‌ست که حس می‌کنم به اندازه‌ی کافی با هم زندگی نکرده‌ایم. از آن اشک‌هایی‌ست که «ایکاش شرایط طور دیگه‌ای بود.» توی یکی از دنیاهای موازی حتما خواهر بهتری هستم برایش. عکسی که نگاه می‌کنم را توی آینه‌ی اتاق مشترکمان گرفته‌ایم و از فکر اینکه دیگر کنار هم نیستیم گریه می‌کنم. از این بابت گریه می‌کنم که شرایطش را نداشتم که بیشتر به او محبت کنم. برادرم تنها مردی‌ست که بدون اینکه از او بخواهم بدنم را ماساژ می‌دهد. وقتی دو سال پیش از سفر هفت روزه‌ام از جزیره‌ی هرمز برگشتم، چند ساعتی کنارم دراز کشید و مرا در آغوش گرفت. حالا آنقدر بزرگ شده که روز تولدش را با دوستانش می‌گذارند. دلم خوش است که جنگیدن‌های من باعث شده تا در نوجوانی‌اش آزادی‌های زیادی داشته باشد. من 9 سال پیش، تکواندو را پس از 6 سال مداوم کار کردن گذاشتم کنار. یک بار لا به لای حرف‌هایمان گفت «خیال می‌کردم میری مسابقات جهانی و مدال طلا می‌گیری» باورم نمی‌شد که چنین تصویری قهرمانه از خواهرش در ذهن دارد. گریه می‌کنم چون در این دنیا آنقدر که باید به من اعتماد ندارد و با من صمیمی نیست. این تقصیر من است. و تقصیر والدینم. و تقصیر والدین والدینم. و تقصیر. وقتی به رابطه‌ی خودم و برادرم فکر می‌کنم، خودم و والدینم را می‌بینم. خودم را مادرش نمی‌دانم اما هشت و سال و نیم از او بزرگترم و حس می‌کنم که باید کارهای بیشتری برایش انجام می‌دادم.
یک قاشق از غذایی که پخته‌ام را می‌خورم. دوباره اشک‌هایم سرازیر می‌شوند و غذا کوفتم می‌شود. یاد همه‌ی بداخلاقی‌هایم می‌افتم. یاد روزی که دو نفری سر میز نهار بودیم. داشت دوغ می‌نوشید و من ماجرایی خنده‌دار برایش تعریف کردم. خنده‌اش گرفت و دوغ‌ها پاشیده شدند روی صورت من. از پاشیده شدن دوغ‌ها خنده‌اش گرفته بود و یک ریز می‌خندید.

بعد از یک ساعت گریه کردن بالاخره ساکت شدم. با علی صحبت کردم. گفت بعد از اینکه خواهرش ازدواج کرد و رفت به استانی دیگر، به او خیلی سخت گذشته. حالا هم خواهرش چند روزی‌ست که با شکمی برآمده مهمان آن‌هاست. علی می‌گوید که از وقتی شکم خواهرش را دیده قلبش رقیق شده و برعکس روزهای دیگر، مدام در خانه است تا کنار خواهرش باشد. این فرهنگِ پرستش غم چیشت که تا مغز استخوان ما ریشه کرده و رهایش نمی‌کنیم!


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

همه چيز درباره ي كنكور Gary خــــــــــــانـــــــــــــــه جــــــــــــــــــــــــــن خدمات ناخن الهام عسکری English Fiction Books آسمان دارابکلا هدف پژوهان تبریز Satta King | Satta Result | Satta Number | Satta 2020 گروه فنی و مهندسی بسپاربیس هیچ